تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6361
بازدید دیروز : 4917
بازدید هفته : 11987
بازدید ماه : 138691
بازدید کل : 11195542
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 8 / 2 / 1399

چکیده

 

دو سوره ناس و فلق" معوذتان یا معوذتین" نامیده می شوند. زیرا از ویژگی های این دو سوره، این است که با خواندن این دو سوره می توان خود یا کس دیگری را " تعویذ" کرد. تعویذ یعنی در پناه قراردادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن. به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد. و مُعوذ، اسم فاعل تعویذ و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.

کلید واژه ها:

کلمه"رب"به معنای" مالک و صاحب اختیار" است. مثل" رب البیت"؛ یعنی صاحب و مالک خانه و لزوماً به معنای" پرورش دهنده" است.

" خناس"

یعنی " آن که خود را بسیار عقب می کشد و پنهان می شود." در روایت آمده است که: شیطان بینی خود را بر قلب انسان می گذارد ( به سراغ انسان می آید)، ولی وقتی این انسان به یاد خدا افتاد، خود را عقب می کشد و مخفی می شود" فاذا ذکر الله خَنسَ"(علل الشرایع/ ص 526). لذا شیطان، خناس نامیده شده است. یعنی بسیار عقب نشینی کننده و پنهان شونده.آشنایی با کلمات و نیز الگوهای زبانی به کار رفته در قرآن کریم، در فهم معانی ظاهری این کتاب مقدس، نقش بسیار مهمی دارد، ولی متأسفانه عربی آموختگان کشور ما، از زبان عربی، بیشتر با قواعد آن، اعم از صرف یا نحو، آشنایی دارند و از لغت و نیز" الگوهای جمله" (sentens structur) عموماً غافلند.

در این مقاله سعی خواهد شد، به خواست خداوند متعال مختصری درباره ریشه یابی لغات سخن گفته شود.

بحث را از سوره مبارکه" ناس" شروع می کنیم . البته در آغاز و پیش از شروع توضیح واژه ها و مفردات این سوره، بی مناسبت نیست درباره نام دیگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضیح مختصری بدهیم.

دو سوره ناس و فلق، معوذتین یا معوذتان- با کسر واو(رازی/461)- نیز نامیده می شوند. معوذ اسم فاعل از تعویذ است. تعویذ یعنی" چیزی را در پناه چیز دیگر قرار دادن".عوذه: وقاه (راغب/352) و این دو سوره از این جهت، معوذتین نامیده شده اند که با" قل اعوذ" آغاز می شوند ( ابن منظور3/499، زبیدی5/382) یعنی انسان با خواندن این دو سوره، خود را- یا کس دیگر را- در پناه خداوند قرار می دهد. از جمله ویژگی هایی که برای این دو سوره، در روایت ذکر شده است، دفع بعضی از شرور و آفات است. برای مثال در روایتی از امام باقر علیه السلام، چنین نقل شده است:

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به بیماری سختی مبتلا شده بودند و از درد شدیدی رنج می بردند، جبرائیل و میکائیل علیهماالسلام، به خدمت ایشان آمدند. جبرائیل بالای سر آن حضرت و میکائیل پایین پای ایشان نشستند. آن گاه جبرائیل با " قل اعوذ برب الفلق" و میکائیل با" قل اعوذ برب الناس" آن حضرت را تعویذ کردند.(طبرسی10/560) یعنی برای دفع شر از آن حضرت، این دو سوره را برایشان خواندند.

و نیز نقل کرده اند که رسول اکرم (ص) بعد از این که، کسی درصدد سحر کردن ایشان برمی آمد، خود را با این دو سوره" تعویذ" می کردند و نیز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام  را نیز با این دو سوره تعویذ می نمودند.( ابن منظور 3/499)

 واژه های سوره ناس

از بین کلمات این سوره، سه واژه"رب"، " وسواس و وسوسه" و" خناس" را توضیح می دهیم.

رب

" رب" را معمولاً مربی و پرورش دهنده معنی می کنیم.ولی باید در نظر داشت که در عربی قدیم، این کلمه بیش تر معنای" مالک" و " صاحب اختیار" را می رسانده است. برای مثال:

الرب: المالک ( زمخشری1/10)

رب کل شیء: مالکه ( رازی، 228)

الرب هو الله عزوجل، هو رب کل شیء ای مالکه ( ابن منظور1/399).

رب کل شیء مالکه و مستحقه و قیل: صاحبه و یقال: فلان رب هذا الشیء ای ملکه له و کل من ملک شیئاً فهو ربه.(همان)

ربه یربه ربا: ملکه ... و انه لمربروب بین الربوبة ای لمملوک. و العباد مربوبون الله- عزوجل- ای مملوکون. (همان/400)

و نیز گفته می شود:

لان یربنی فلان احب الی من ان یربنی فلان. یعنی اگر فلانی مالک من بشود و من برده او گردم، برایم محبوب تر است تا فلانی مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.( ابن منظور 1/400، زمخشری1/10).

یا در داستان اصحاب فیل آمده است که وقتی ابرهه به اطراف مکه رسید و آنجا اردو زد. مردم از ترس، به کوه های اطراف گریختند و سپاهیان او200 شتر عبدالمطلب را غارت و تصاحب کردند. جناب عبدالمطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وی پرسید. ابرهه گفت: فکر می کردم تو مرد بزرگی هستی، ولی الان از چشمم افتادی. من آمده ام این خانه را که دین و آیین و شرافت آباء و اجدادی شما به آن بستگی دارد، نابود کنم، ولی تو به دنبال تعدادی شتر هستی که از تو گرفته اند!

فقال:انا رب الابل و للبیت رب سیمنعه. (زمخشری4/798)، یعنی گفت: من مالک شتران هستم و این خانه هم مالکی دارد که آن را حفظ خواهد کرد.

پر واضح است که منظور جناب عبدالمطلب این نبوده است که: من پرورش دهنده شتر هستم یا شتر چرانم! و یا این خانه پرورش دهنده ای دارد!!

پس به هر حال معنای اصلی رب،- همان طور که در مثال های فوق روشن شد، عبارتست از: مالک و صاحب اختیار. پس " رب الناس" یعنی " مالک و صاحب اختیار مردم"

بی مناسبت نیست در این جا به این نکته اشاره کنیم که: با توجه به این معنی" رب"، " عبد" بودن، مردم و نیز تمامی آنچه در جهان است، بهتر روشن می شود. زیرا" عبد" یعنی" برده"، و" مملوک".

ما عادت کرده ایم" عبد" را به معنای" بنده" ترجمه کنیم، حال آن که" عبد" یعنی" برده"، " آن که در مالکیت کسی قرار می گیرد و مالک و صاحب اختیاری دارد."

خداوند رب است و هر چه در آسمان ها و زمین است" عبد" و" مملوک" است." ان کل من فی السموات و الارض الا اتی الرحمن عبدا"( مریم:93) و لذا وقتی انسان سر به سجده می گذارد و می گوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده، چه زیبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختیار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسلیم می ساید و اظهار ذلت، کوچکی و بردگی می کند و می گوید:پاک و منزه و بی عیب است، مالک و صاحب اختیار من، این برده بی مقدار، و به حمد و ستایش او مشغولم.

 وسواس، یوسوس

نخست توضیحی درباره وزن این کلمه می دهیم: " وسواس" اسم مصدر است، ولی به خاطر مبالغه، به معنای وصفی به کار رفته است. ولی وسواس با کسر واو، مصدر است ( زمخشری4/823). به کار بردن مصدر یا اسم مصدر به جای صفت در عربی شایع است، مثل " زید عدل" به جای" زید عادل".

اما معنای آن:

" وسوسة" یعنی سخن گفتن پنهانی. وسوسه: کلمه کلاماً خفیا. و نیز الوسواس: همس الصائد و الکلاب و هوالصوت الخفی

( زبیدی9/31). وسواس یعنی صدای آهسته صیاد و سگ های[او] و آن عبارتست از صدای پنهان و آهسته. مخفی نماند که " همس" یعنی صدای آهسته؛ صدای ظریف زیور آلات را نیز" وسواس" گویند(همان).

پس " وسواس" در معنای وصفی یعنی کسی که آهسته سخن می گوید و بی سر و صدا حرف می زند.

گویی شیطان بی سرو صدا و آرام به سراغ طعمه خود می رود و آهسته و مخفیانه با او سخن می گوید. و " یوسوس" نیز یعنی آهسته و بی سر و صدا سخن می گوید.

 خناس

" خناس" صیغه مبالغه از ماده " خُنوس" است. خنوس یعنی پنهان شدن بعد از آشکار بودن. الاختفاء بعدالظهور،( طبرسی10/559) و نیز به معنای عقب رفتن و کناره گیری کردن است." خنس" تأخر و انقبض،( زبیدی 8/268) برای این که به معنای ماده " خنس" بهتر پی ببریم، خوب است به آیه شریفه " فلا اقسم بالخنس" (تکویر: 15) نیز اشاره کنیم . خداوند در این آیه به " خنس" قسم یاده کرده است. " خنس" جمع مکسر بر وزن" فُعّل، و مفرد آن:" خانس" است. مثل: ساجد و سُجّد، راکع و رُکع.

صرف نظر از گفته های مفسران درباره " خنس" و این که مراد از این کلمه در آیه مورد بحث چیست، اگر به آیه بعدی مراجعه کنیم، درمی یابیم که " خنس" یعنی چیزهایی که حرکت می کنند و سپس پنهان می شوند ( الجواری الکنس). " جواری" جمع جاری، به معنای چیزهایی است که حرکت و جریان دارند. و" کنس" جمع کانس، به معنای آهوانی است که در کِناس خود مخفی می شوند. " کناس" یعنی مکان و مأوایی لابه لای درختان که آهو خود را در آن جا پنهان می کند ( محمود شلتوت و دیگران2/501). پس خنس، هر چه و هر که باشند، یکی از ویژگی هایشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.

بعضی از مفسران خنس را در این جا به معنای سیاره های خاص دانسته اند که پس از طلوع و سیر و حرکت در فلک خود، مجدداً غروب می کنند و پنهان می شوند (طباطبائی 20/239). پس کاملاً روشن می شود که : خناس یعنی" بسیار کناره گیری کننده و عقب رونده یا بسیار مخفی شونده  و" وسواس خناس" یعنی" آن که آهسته و بی سر و صدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان می آید و با او سخن می گوید و بسیار مخفی می شود و عقب می نشیند."

در روایتی از پیامبراکرم(ص) چنین آمده است:

" ان الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم فاذا ذکرالله سبحانه خنس"( طبرسی10/561) شیطان بینی(منقار) خود را بر قلب انسان می گذارد. وقتی او به یاد خدا بیفتد شیطان عقب نشینی می کند و پنهان می شود.

و ظاهراً به همین خاطر، خداوند، شیطان را" خناس" نامیده است.

 منابع:

1. قرآن کریم.

2. تاج العروس من جواهرالقاموس. محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، 1414ه، 1994م.

3. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. محمودبن عمرالزمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، بدون تاریخ.

4. لسان العرب، محمدبن مکرم، ابن منظور افریقی، نشر ادب الحوزة، قم، 1405ه.ق، 1363 ه.ش.

5. مجمع البیان علوم القرآن. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی، رابطة الثقافة الاسلامیة، تهران1417ه، 1997م.

6. مختار الصحاح. محمدبن ابی بکر الرازی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1413ه. 1992م.

7. معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة قاهره. محمود شلتوت و دیگران، انتشارات ناصرخسرو، قم، 1363ه.ش.

8. المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1417ه. 1997م.

9. المفردات. ابوالقاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران، بدون تاریخ.

"دکتر حمیدرضا مستفید"، مجله گلستان قرآن.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ضیافت نور
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی